داستانک

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_slogan]

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_title]
[cb:blog_page_title] [cb:blog_address]
 
محمدجعفر خیاطی، از عجیب‎ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب‎تر! 
امتحاناتی را هر هفته می‌گرفت، که هر کسی باید برگه خودش را تصحیح می‌کرد؛ آن هم نه در کلاس، در خانه و دور از چشم همه! 
اولین‎باری که برگه‌ امتحان خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن‎روز در کلاس، وقتی همه بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من. به جز من که از خودم غلط گرفته بودم. من نمی‎خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم.
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ بهتری بگیرم.
مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.چهره‌ همکلاسی‌هایم دیدنی بود.
 آنها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند.
 اما این‎بار فرق داشت و قرار بودحقیقت مشخص شود. فردای آن‌روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند، فقط من 20 شدم.
 چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم‎پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم. 
 
زندگی پر از امتحان است...خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم. اما یک‌روز برگه‌ امتحانمان دست معلم می‌افتد.آن‎روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می‎گیریم.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ندا روحی*آبان ماه 99

تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1399 | 8:40 | نویسنده : معصومه رشیدی |

.: Weblog Themes By K 2 C O D :.